Principles of Management
اصول مدیریت
این بخش شامل تعاریف مدیریت - تشریح وظایف مدیریت و نگاهی به
انواع مدیریت میباشد .
مدیریت ( Management )
مدیریت بروسه به کارگیری مؤثر و کارآمد منابع مادی و انسانی در برنامهریزی ( Planning )، سازماندهی ( Organizing )، هدایت (Leading )و کنترل ( Controlling ) است که برای دستیابی به اهداف سازمانی و بر اساس نظام ارزشی مورد قبول صورت میگیرد. تعریف مذکور، مفاهیم کلیدی زیر را در بر دارد:
1. مدیریت یک بروسه یا فرآیند است.2. مفهوم نهفتهٔ مدیریت، هدایت تشکیلات انسانی است.
3. مدیریت مؤثر، تصمیمهای مناسبی میگیرد و به نتایج مطلوبی دست مییابد.
4. مدیریت کارا به تخصیص و مصرف مدبرانه میگویند.
5. مدیریت بر فعالیتهای هدفدار تمرکز دارد]
سیر تحول تاریخی نظریههای مدیریتی
تمامی مسائل مدیریتی مطرح از ابتدای تاریخ بشر تا سال ۱۹۱۰ در این قسمت طبقهبندی میشود. مسائلی نظیر سیستمهای اداری و مدیریتی سومریها، مصریها، ایرانیان باستان و مواردی نظیر ساخت اهرام ثلاثه مصر و ساخت دیوار چین در این حوزه طبقهبندی میشود. شخصیتهای زیر از تأثیرگذارترین افراد دورهی قبل از کلاسیک هستند:
این تئوریها از سال ۱۹۱۰ شروع شدند و به ۳ دستهٔ کلی تقسیم میشوند:
1. مکتب مدیریت علمی
2. مکتب مدیریت اداری (اصولگرایان)
3. نظریهٔ بروکراسی
محوریت بحث نظریههای مدیریت کلاسیک دستیابی به حداکثر کارایی در سازمان میباشد. کلاسیکها به سازمان رسمی توجه داشتند و وجود سازمان غیر رسمی را مضر میدانستند. دیدگاههای کلاسیک شامل یک نگرش صرفاً مکانیکی به سازمان و افراد بوده است. کلاسیکها انسان را همردیف با سایر عناصر تولید میدانستند و برای آن هویت مستقل قائل نبودند.
در سال ۱۹۲۰، در حالی که غرب رکود اقتصادی را تجربه میکرد، برخی از دانشمندان علوم اجتماعی به رهبری التون مایو مطالعاتی را دربارهٔ چگونگی واکنش کارکنان به میزان تولید در صورت تغییر شرایط کاری، طراحی شغل و محرکهای مدیری آغاز کردند. بخش اعظم این مطالعات در یکی از واحدهای شرکت وسترن الکتریک در شهر هاثورن صورت گرفت که بعدها به مطالعات هاثورن مشهور شد]. نئوکلاسیکها بر جنبههای انسانی مدیریت تأکید میکردند. طرفداران این روش معتقد بودند که مدیریت باید توجه خود را بر افراد متمرکز کند؛ به بیان دیگر متغیرهای اجتماعی را مؤثرتر از متغیرهای فیزیکی میدانستند]. عمده فعالیتهایی که در این دوره انجام شد به دو دستهٔ زیر تقسیم میشود:
در مطالعات مدیریت امروز بسیاری از نظریهها از ترکیب تئوریهای کلاسیکها و نئوکلاسیکها شکل گرفته است. پیروان جدید جنبش مدیریت علمی بر تصمیمگیریهای علمی، به کارگیری رایانه و ابزارهای تصمیمگیری تأکید دارند. گروه نظریهپردازان امروزی روابط انسانی، از بهبود و بازسازی سازمان صحبت میکنند و جای اصولگرایان را کسانی گرفتهاند که معتقدند قبل از آنکه بتوان به اصولی پایبند شد لازم است مدیریان زیادی را به طور عملی مورد مطالعه قرار داد. نظریات این دوره را میتوان به دستههای زیر تقسیم کرد:
اندیشمند فرانسوی هنری فایول برای یک مدیر پنج وظیفه قائل است: برنامهریزی]، سازماندهی، هدایت و رهبری]، هماهنگی و کنترل. امروزه وظایف مدیر را چهار مورد زیر میدانند:
1. برنامهریزی: تصمیمگیری در مورد اینکه چه کارهایی باید انجام گیرد.
2. سازماندهی: سازماندهی فرآیندی است که طی آن تقسیم کار میان افراد و گروههای کاری و هماهنگی میان آنان، به منظور کسب اهداف صورت میگیرد]
3. هدایت و رهبری: این وظیفه یعنی تلاش مدیر برای ایجاد انگیزه و رغبت در زیردستان جهت دست یافتن به اهداف سازمان
4. کنترل: کنترل تلاش منظمی است در جهت رسیدن به اهداف استاندارد، طراحی سیستم بازخورد اطلاعات، مقایسهٔ اجزای واقعی با استانداردهای از پیش تعیین شده و سرانجام تعیین انحرافات احتمالی و سنجش ارزش آنها بر روند اجرایی که در بر گیرندهٔ حداکثر کارایی است.
مدیریت در سازمانهای بزرگ معمولاً از سه سطح برخوردار است:
1. مدیریت عالی
2. مدیریت میانی
3. مدیریت عملیاتی (سرپرستی)